ارسال شده در سه شنبه 10 / 11 / 1389برچسب:تصميمات خدا مرموزند,خواندنیهای جالب,جالب,خواندنیها, پائولو كوئيلو, - 21
شهسواری به دوستش گفت : "بيا به كوهی كه خدا آنجا زندگی می كند برويم. می خواهم ثابت كنم كه او فقط بلد است به ما دستور بدهد و هيچ كاری برای خلاص كردن ما از زير بار مشقات نمی كند"
ديگری گفت : " موافقم ، اما من برای ثابت كردن ايمانم می آيم "
وقتی به قله رسيدند شب شده بود. در تاريكی صدايی شنيدند : " سنگ های اطرافتان را بار اسبانتان كنيد و آن ها را پايين ببريد "
شهسوار اولی گفت : "می بيني؟ بعد از چنين صعودی از ما می خواهد بار سنگين تری حمل كنيم. محال است كه اطاعت كنم"
ديگری به دستور عمل كرد. وقتی به دامنه ی كوه رسيدند هنگام طلوع بود و انوار خورشيد سنگ هايی را كه شهسوار با خود آورده بود روشن كرد.
آن ها خالص ترين الماس ها بودند!
تصميمات خدا مرموزند..اما همواره به نفع ما هستند.
پائولو كوئيلو